مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اصطهبانات |
  • اصطخاب | اصطلاحی در موسیقی دوران اسلامی ایران. اصطخاب، از مادۀ «صخب» به معنی به هم (با هم) بانگ كردن (زوزنی، 486) و اختلاط اصوات (زمخشری، 349) است.
  • اصطبل | جایگاه ستوران سواری، به ویژه اسب، یا ستورانِ باربر.
  • اصطفن |
  • اصطرلاب* |
  • اصطرلابی | علی بن عیسى حَرّانی، منجم، ریاضی‌دان و مؤلف كهن‌ترین كتاب برجای مانده به زبان عربی دربارۀ كاربرد اسطرلاب. وی در سدۀ 3 ق / 9 م همراه با اخترشناسان بزرگ در رصدها و اندازه‌گیریها و محاسبات نجومی مهم شركت داشته، و در ساختن ابزارهای رصدگری و به ویژه اسطرلاب ماهر بوده، و از این رو به اصطرلابی شهرت یافته است (ابن ند...
  • آصف قمی | \āse(a)f-e qomī\، شاعر و سخنور ایرانی در سدۀ 11 ق / 17 م.
  • اصحاب کهف | در قصص قرآنی نام گروهی از مؤمنان كه از ستم پادشاهی مشرك به غاری پناه بردند و سالیانی دراز به خوابی عمیق درافتادند. برپایۀ روایات، این پادشاه مشرك، دقیانوس، و محل واقعه اِفِسوس دانسته شده است.
  • اصطخر* |
  • اصفهان، مسجد شاه |
  • اصفهانی، ملا علی محمد | \esfahānī\، ملا علی‌محمد (1215-1293 ق / 1800-1876 م)، ملقب به «غیاث‌الدین جمشید ثانی»، فرزند محمدحسین محله نوی و پدر میرزا عبدالغفار نجم‌الدوله (منجم‌باشی ناصرالدین شاه)، ریاضی‌دان و منجم مشهور دورۀ قاجار.
  • اصطکاک | \estekāk\، نیرویی مقاوم در برابر لغزش یا چرخش یک جسم صُلب روی جسم صُلب دیگر. نیروهای اصطکاک در هنگام پیاده‌روی جلو سُرخوردن را می‌گیرند؛
  • آصف جاه | آصِفْ جاه، نظام‎الملک قمرالدین فرزند شهاب‎الدین‎ بن‎ عابد‎خان (1082-1161ق / 1671- 1748م)، از امرای دربار اورنگ‌زیب، بنیانگذار سلسلۀ نظام حیدرآباد دکن و شاعر پارسی‌گوی هند. اجداد آصف جاه از بزرگان عرفای سمرقند بودند و خود را از نوادگانِ شیخ شهاب‎الدین سهروردی (د 632 ق / 1235م) می‎دانستند. جدش عابدخان (د 1097ق ...
  • اصطفن بن بسیل | \estefan-e-bn-e basīl\، از نخستین مترجمان متون طبی یونانی به زبان عربی در سدۀ 3 ق / 9 م و نخستین مترجم کتاب دارویی دیوسکوریدس به زبان عربی.
  • اصطخری | \estaxrī\، ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری، معروف به کرخی، جغرافی‌دان پرآوازۀ سدۀ 4 ق / 10 م.
  • آصف الدوله | آصِفُ‎الدّوله، میرزا صالح‎خان باغمیشه‎ای فرزند حاج میرزامهدی (1270- 1348ق / 1854-1930م). از دولتمردان مشروطه‌خواه ایران. پدر وی معروف به حاجی کلانتر بوده است. میرزا صالح در خانواده‎ای عارف‌منش و متمکن که چندین نسل کدخدایی باغمیشه (یکی از کویهای بیرون قلعۀ تبریز) و کلانتری و بیگلربیگی تبریز را داشت، چشم به جها...
  • آصف الدوله | آصِفُ‎الدّوله، الٰلهیارخان فرزند محمدخان بیگلربیگی قاجار دولّو، یوخاری‌باش (د پس از 1264ق / 1848م) سیاست‌پیشۀ دورۀ قاجار و صدراعظم فتحعلی شاه. پدرش محمدخان از سرکردگان برجستۀ ایل قاجار بود و در زمان جنبشهای سلطنت‎خواهی قاجاریان، بسیار کسان از بزرگان و کلانتران، او را برای پادشاهی ایران شایسته‎تر از آقامحمدخان...
  • اصفهان، دانشگاه | \dānešgāh-e esfahān\، دانشگاه دولتی واقع در شهر اصفهان، مرکز استان اصفهان، و از باسابقه‌ترین دانشگاههای کشور.
  • اصفهان، بازار | \bāzār-e esfahān\، یکی از بازارهای بزرگ و معروف ایران.
  • اصفهانی | آقا سیدابوالحسن (1284-1365 ق / 1867-1946م)، فقیه بزرگ امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان. وی در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان زاده شد؛ اجداد او اصلاً از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند كه نسب به موسی بن ابراهیم بن امام موسى كاظم (ع) می‌رسانند (میبدی، 12-13). پدرش سید محمد كه متولد كربلا (امین، 2 / 332) و مدفون ...
  • اصفهان، قالی | \qālī-ye esfahān\، یکی از گونه‌های مهم قالی ایرانی.
  • اصفهان، مکتب نقاشی | \maktab-e naqqāšī-ye esfahān\، عنوانی برای مجموعۀ ویژگیهای نگارگری در پایتخت صفویه.
  • اصفهانی، میرزا حبیب |
  • اصل | \asl\، اصطلاحی در علم حدیث، به معنی هریک از نسخه‌ها و نوشته‌های آغازین که مستقیماً از کتابت شنیده‌ها پدید آمده بودند.
  • اصل موضوع | \asl-e mowzūʾ\، در تأسیس هر علم، ناچار باید عده‌ای از احکام آن را بدون اثبات پذیرفت که آنها را اصول موضوعۀ آن علم می‌خوانند.
  • اصول عملیه | اصطلاحی در اصول فقه، به معنی اصول یا ضوابطی كه در موارد بروز شك در تعیین حكم شرعی، تكلیف مكلف را روشن می‌سازد و ملجأ نهایی مكلفی است كه بر دلیل و اماره‌ای دست نیافته است. اصول عملیه در فقه اسلامی را می‌توان با «فرضهای قانونی» در دانش حقوق متناظر دانست كه اساس آن در نظامهای گوناگون حقوقی دیده می‌شود و تفاوت می...
  • اصول کافی |
  • اصول تعلیمات | \osūl-e taʾlīmāt\، نشریـه‌ای تربیتـی ـ آموزشی که به‌طور ماهیانه، و در فاصلۀ فروردین (حمل) تا شهریور (سنبلۀ) 1298 در تهران منتشر می‌شد.
  • اصلاح | \eslāh\، عنوان چند نشریۀ فارسی‌زبان که پس ‌از انقلاب مشروطه، در فاصلۀ سالهای 1326- 1329 ق / 1908-1911 م، در شهرهای پاریس، بمبئی، تهران و خوی منتشر می‌شد.
  • اصول گرایی |
  • اصول محاکمات* |
  • اصم | ابوبكر عبدالرحمان بن كیسان بن جریر اموی (د 200 یا 201 ق / 816 یا 817 م)، متكلم، فقیه و مفسر معتزلی. دربارۀ سرگذشت او اطلاعات محدودی در دست است. با آنكه او از چهره‌های مشهور و از سركردگان معتزله به شمار می‌رفت، ولی به سبب آراء خاصی كه در باب امامت و اَعراض داشت، معتزله او را یك معتزلی تمام عیار نمی‌دانستند و ب...
  • اصم، عدد |
  • اصلاح گیاهان | گیاهان \eslāh-e giyāhān\، یا بهنژادی گیاهان، دانش و هنر تغییر ساختار ژنتیکی گیاهان به‌منظور افزایش سودمندی آنها برای انسان.
  • اصول دین | (در مقابل فروع دین)، اصطلاحی كلامی كه به نظر بسیاری از دانشمندان دینی مسلمان به مجموعه باورهایی گفته می‌شود كه اساس دین اسلام را تشكیل می‌دهد و مسلمانی بدون آنها میسر نیست و انكار هر یك از آنها موجب كفر و استحقاق عذاب است. واضعان این اصطلاح از این رو این اعتقادات را اصول دین نامیده‌اند كه به نظر ایشان علوم دی...
  • اصلاح و تربیت مجرمان | \eslāh-o(va) tarbiyat-e mojremān\، آموزه‌ای نو در حقوق جزا و جرم‌شناسی.
  • اصلاح نژاد جانوران | \eslāh-e nežād-e jānevarān\، تکثیر مهارشدۀ جانوران اهلی با هدف بهبود یک یا چند ویژگی دلخواه در آنها.
  • اصلاح و تربیت، کانون | \kānūn-e eslāh-o (va) tarbiyat\، مرکز نگهداری، اصلاح و آموزش بزهکاران زیر 18 سال (تأسیسِ 1347 ش).
  • اصلاح دینی | \eslāh-e dīnī\، جنبشهایی برای تصحیح جنبه‌هایی از نظم دینیِ موجود که ناروا شمرده می‌شوند. این تصحیح غالباً با تفسیر، تغییر یا منتفی‌کردنِ بعضی آداب، احکام یا اصولِ دورۀ قبل صورت می‌پذیرد.
  • اصل چهار، برنامه | \barnāme-ye asl-e ča(ā)hār\، برنامۀ کمکهای اقتصادی و فنی دولت ایالات متحدۀ آمریکا به کشورهای توسعه‌نیافته پس‌از جنگ جهانی دوم.
  • اصمعی | ابوسعید عبدالملك بن قُریب (ح 125-216 ق / 743-831 م)، راوی، ادیب و لغت‌شناس نام‌آور اوایل عصر عباسی. اصمعی (منسوب به نیای بزرگش اصمع) به سبب نسبتی كه با باهلیان (فرزندان مالك بن اعصر) داشت، به باهلی نیز شهرت یافت (نک‍ : بخاری، 3(1) / 428؛ ابن قتیبه، المعارف، 543؛ ابن حزم، 245). بدنامی این قبیله در جاهلیت باعث ...
  • اصول اقلیدس |
  • اصلاحات ارضی | \eslāhāt-e arzī\، اصلاح نظام زمین‌داری یا توزیع حق مالکیت زمین بر پایۀ قانون. «اصلاحات ارضی» و «اصلاحات کشاورزی / زراعی» معمولاً اصطلاحاتی مترادف‌اند.
  • اصناف | (جمع صِنف، به معنای گونه و نوع)، در اصطلاح یعنی دسته‌های مستقلی از پیشه‌وران كه فعالیت مشابهی دارند. این واژه در متون كهن نیز به همین معنی آمده است (نک‍ : عتبی، 386؛ نیز شیخلی، 65). از روزگار عباسیان به این سوی گذشته از صنف، «ارباب مِهن» و «اصحاب حِرف» را نیز به همین معنی به كار برده‌اند (همو، 66). نویسندگان ...
  • اصیلی |
  • اصیله | \asīle\، یا اَصیلا، شهری در ساحل اقیانوس اطلس در شمال غربی مراکش.
  • اضحی، عید* |
  • اطروش* |
  • اطلاع | \ettelāʾ\، هفته‌نامه‌ای سیاسی ـ خبری در عصر قاجار.
  • اطلاعات | \ettelāʾāt\، روزنامه، مطبوعات و انتشارات.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: